کپیرایت 1982 به وسیله د. کوریدون هاموند
دانشگاه یوتا دانشکده پزشکی
موارد کاربرد: این متن از نمونههایی است که مؤلف آنها را استعارۀ تروما مینامد. این شکل از استعارهها ممکن است برای کسانی که معصومانه مورد تجاوز قرار گرفتهاند، به غم و اندوه بزرگی دچار شدهاند، متارکه کردهاند و یا در گذشته دچار حوادث شدیدی شدهاند مفید واقع شوند. این متافور خاص ممکن است به خصوص برای بیمارانی بیشتر مفید باشد که کینس تتیک[1] هستند.
« زمانی را به یاد بیاور که یک سرماخوردگی را گرفته بودی، و در آن شرایط تا چه اندازه کاملاً خودت را پریشاناحوال و ناراحت حس میکردی. تصور کن در زمانهایی که دچار تهوع یا مسمومیت غذایـی بودی، چگونه شکمت را احساس میکردی و در بسیاری از این موارد چگونه سردردهای سمج هم به سراغ تو آمده بودند. این مصیبتها و ناراحتیها برای تو
پایان ناپذیر و همیشگی جلوه میکردند و تو به این نتیجهگیری رسیده بودی که ایـن وضع فلاکتبار هرگز پایانی نمیپذیرد. [مکث]
«در این شرایط تو برای اشاره به وضعیت و حال خودت از واژههای درب و داغون ، کـلافـه شده و افـسرده استــفاده میکردی. تو ممکن است به یاد بیاوری که در یکی از بحرانهای تب شدید ، تا چه اندازه خودت را بیچاره و بینوا احساس میکردی. این قضاوت به علت شدت وخامت احوال ما نبود، بلکه در موارد متعددی از جمله در جریان تبهای شدید قدرت ادراک و نتیجهگیری ما در وضعیت نادرستی قرار میگیرد و یا به بیان دیگر مختل میشود. در این شرایط شما در گوشهای افتاده و یا لمیدهاید و احساس میکنید که کاری از شما ساخته نیست و گذر زمـان را بـسیار کند احـساس میکنید . گاهی هم ممکن است این بحرانها در خواب ما پدید آیند و ما با کابوسهای وحشتناک از خواب بیدار شویم و یا در رؤیاهای گیجکننده مستغرق شویم . در این مواقع قدرت تفکر منطقی و روشن در ما ذایل میشود.
« این احتمال هم وجود دارد که شما در لحظاتی دچار عرق سرد شده باشید. یکی از علل پیدایش این حالت ممکن است ترس و وحشت بسیار شدید بوده باشد. در این موارد ممکن است شما ابتدا دچار یک ترس مبهمی شده باشید که هیچگونه قدرت و توان مبارزه با آن را پیدا یا احساس نمیکردید. و یا این احتمال هم وجود دارد که آن خیلی شدیدتر از آن حال و هوایی بوده که شما تصور آن را میکردهاید. در این شرایط بحرانی، شما خودتان را به شدت تنها و بیپناه تصور میکردید و این احساس به شما دست داده بود که بیپناه و بییاور شدهاید. البته این احتمال وجود دارد که در جریان برخی از بیماریها ما از جهان و مردمان جدا شویم، ولی برخی از علل این کار ممکن است این باشد که در شرایط تنهایی و سکوت بهتر استراحت کنیم و یا دیگران را به بیماری مسری خود دچار نسازیم . در این شرایط واقعاً دوست نداریم که کسی در اطراف ما باشد . ولی حتی در این شرایط هم برخی از افراد ممکن است از تنهایی و بیپناهی شکوه و ناراحتی داشته باشند. این از موارد مشخصی است که ما به توجه و مراقبت نیاز داریم و یا احساس نیاز میکنیم. مخصوصاً توجهی که با عشق و محبت همراه بوده باشد .
« هر قدر که حادثه ای به معنای واقعی شما را بینوا و افسرده کرده بود ، تو آن جریان را پشت سر گذاشتی و آن واقعه با تمام نحوست و فلاکتی که داشت ، پایان گرفت . پس از آن دوران واقعاً زمان زیادی نگذشت که تو چگونگی آن را فراموش کردی . هر چند در جریان آن تو واقعاً بینوا و مستأصل شده بودی. تکرار این وقایع و حوادث یک مجموعه از رویدادهای پایانناپذیر را سبب میشد و در مجموعه مانند اوقات پرشکنجه به نظر میآمدند. ولی تو زنده و سالم از تمام این وقایع عبور کردی. در شرایط کنونی تنها خاطرهای گنگ و مبهم از آن زمان و آن دوران به یاد مانده است. ولی تأثیرا ت این جریانات در حدی نیستند که بتوانند اسباب ناراحتیهای تو را فراهم آورند و بر تو اثر بگذارند . پس از مدتی این موضوع برای تو بسیار مشکل خواهد شد که حتی این جریان را به یاد بیاوری. پس از آن، وقایع شاد و پرهیجانی به وقوع پیوستهاند و آن خاطره بد در میان آنها گم شده است. برای تو اهمیت و ارزش آنها در این لحظه یک سری وقایع پراکندهای هستند که ارزش فکر کردن هم به آنها وجود ندارد. تو به ندرت ممکن است حتی به یاد آنها بیفتی. این ناراحتی که در شرایط کنونی با آن مواجه هستی، به همان صورت میگذرد، حتی چند ماه بعد برای تو بسیار مشکل خواهد بود که آن را به یاد بیاوری که چگونه شروع شد و به چه صورتی خاتمه یافت. »
انتخابهای دیگر: « زمانی که من درباره مشکل کنونی تو فکر میکنم، در مقام مقایسه آن را مانند ابتلا به آبله مرغان میدانم. آیا تو هرگز این بیماری را گرفتهای؟ من این بیماری را گرفته و تجربه کردهام. پس از اینکه فردی دوران حاد آبله مرغان را پشت سر گذاشت، پس از پایان ، دوره بعدی بیماری که دوران نقاهت است، ممکن است یکی دو تا اثر گودی کوچک بر روی نقطهای از پوست تو باقی بماند. این یکی دو تا لکه کوچک معمولاً در نقاطی از بدن هستند که دیگران آنها را مشاهده نمیکنند. این لکهها آنقدر کوچک و کم اهمیت هستند که اصلاً در وضعیت کلی بدن تو تأثیر ندارند. این قسمتها پس از مدتی جزئی از پوست و بدن تو میشوند و حتی خیلی به ندرت ممکن است تو درباره آنها فکر کنی.»
استعاره ایمنی یا مصونیت برای تجدید قاب . در زمانی که ما در مصائب و ناراحتیهای بیماریهای عفونی از جمله تب شدید، درد و زخمهای پوستی گرفتار و بیچاره شدهایم، هرگز به این موضوع فکر نمیکنیم که درست در این زمانها یک فایده و برکت بزرگی دارد در بدن ما شکل میگیرد. درست در اوج این ناراحتیها و مشکلات و در سطح ناخودآگاه یک تغییر و تحول بزرگی در سطح ناخودآگاه در درون بدن ما پدید میآید. به این معنی که پس از ابتلا به بــرخی از بیماریهای ویروسی مانند آبله مرغان یا سرخک، یک مصونیت قوی و دیرپا در مقابل ابتلای مجدد به این امراض در بدن ما پدیدار میشود. در حقیقت با نوعی قضاوت متفاوت، ممکن است ما فکر کنیم که به جای اینکه با ابتلا به این بیماریها ضعیف شده باشیم، به صورت درونی ما قویتر شدهایم. خیلی قویتر. این مضمون در بسیاری از موارد و موقعیتهای دیگر هم صادق است، هر چند ممکن است که ما به ندرت به تمام آنها توجه نشان دهیم. بسیاری از وقایع و حوادث که در زمان وقوع و پیدایش آنها اسباب ناراحتی ما فراهم شده بود، پس از پایان آنها موجبات تقویت و مصونیت ما را نسبت به برخی از عوامل فراهم میسازند. گذر کردن از ورای حوادث و مصائب در بسیاری از موارد تجربیات زیادی در اختیار ما میگذارند که در مراحل بعدی زندگی میتوانیم از آنها به خوبی بهرهمند شویم و یا این تجربیات و مهارتهای کسب شده را در راستای پیشگیری، تسکین و ترمیم ضایعاتِ حاصله از حوادث روزمره در زندگی دیگران مورد استفاده قرار بدهیم. ابتلا در مشکلات و معضلات زندگی بیشتر ما را متوجه آلام و گرفتاریهای دیگر انسانها میکند و روحیه احساس همدردی، شفقت، محبت و همیاری را در ما تقویت و تحریک مینماید. تنها در این شرایط است که پس از تجربه حوادث تلخ و مشکل، ما میتوانیم زندگی را بهتر درک کنیم و از مواهب آن بیشتر لذت ببریم و ببینیم که در جوار و کنار این سختیها و ناراحتیها، چقدر شادی، خوبی و موفقیت وجود دارد.
« و درست در لحظاتی که شما از گرفتاریها و ناراحتیهایی که به آن دچار هستید سخن میگویید، شما میتوانید به روند یا جریانی هم توجه کنید که موجبات افزایش قدرت درونی شما را فراهم میسازد. اگر درست در این لحظات این مشکلات را حس میکنید، به این مضمون هم بیاندیشید که به هر حال این ناراحتیها خاتمه پیدا میکند و شما نیرومندتر و باتجربهتر این جریان را پشت سر میگذارید. این مثال را به یاد بیاورید که یک دریای آرام هرگز کشتیبانان باتجربهای را به بار نمیآورد. با گذر بادها و طوفانها، درختهای نیرومند باقی میمانند و قویتر میشوند. حوادث سخت و دردناک زمینهساز قدرت و توانایی است. در درون شما این احساس وجود دارد که بالاخره شما درد و ناراحتی کنونی را پشت سر میگذارید و برای مقابله یا سازگاری با وقایع دیگر، قدرت و تجربه کسب میکنید. »
SICKNESS & IMMUNITY METAPHORS
COPYRIGHT 1982 BY D.CORIDON HAMMOND, Ph.D.
UNIVERSITY OF UTAH SCHOOL OF MEDICINE
[1] KINESTHETIC این اصطلاح از نظر لغوی معنی احساس جنبش را میدهد و به عنوان یک اصطلاح پوششی برای احساسهایی که از عضلات، مفاصل و تاندونها مایه میگیرند، به کار میرود. (مترجم)